By Phil Rosenzweig
نوشته: فیل روزنویگ
ترجمه: محمدصادق شریفی راد
در دهه اخیر تحقیقات بسیاری پیرامون تصمیمگیری صورت گرفته، اما بهنظر میرسد آموزههای آنها برای مدیران مورد پذیرش نبوده است. مشکل این نیست که آنها به اتخاذ تصمیمهای بهتر تمایلی ندارند، بلکه آن است که این حجم از تحقیقات برای نوع تصمیمات آنها که بسیار چالشی هستند فایدهای ندارند.
تصمیمها از دو بعد با یکدیگر متفاوت هستند. بعد اول تعیین میکند تصمیمگیرنده تا چه میزان قادر به تاثیرگذاری بر شرایط و پیامدهاست. هدف بعد دوم بررسی این است که هدف ما خوب انجام دادن است یا بهتر بودن از دیگران. قبل از اتخاذ هرگونه تصمیم، مهمترین مسئله شناخت نوع تصمیم است.
تحقیقات پیرامون تصمیمگیری پندهای زیادی راجع به انتخابها و قضاوتهای روزمره از قبیل تصمیمهای سرمایهگذاری شخصی میدهد، جایی که افراد از بین محصولات روبهروی خود انتخاب میکنند و نه رقابتی وجود دارد و نه افراد قادر به تغییر آنها هستند. تحقیقات نشان داده که درباره این تصمیمها باید از سوگیریهای رایج دوری جست.
اما تصمیمهای استراتژیک همانند ورود به یک بازار جدید یا خرید شرکت دیگر کاملا متفاوت هستند. مدیران میتوانند بهصورت فعال پیامدها را تحت تاثیر قرار دهند. همچنین، موفقیت به معنای انجام بهتر کار نسبت به رقبا است. برای این تصمیمها، مدیران نیاز دارند مهارتی ماورای مهارت جلوگیری از انحرافات مشترک باشند. آنها بایستی استعداد برای تجزیهوتحلیل با چشمان باز و توانایی انجام عملیات جسورانه را داشته باشند.