عقلسلیم رایج میگوید، افکار و احساسات منفی جایگاهی در محیط کار ندارد. اما این رویه برخلاف طبیعت جسمی ماست. همه انسانهای سالم یک جریان فکری و احساسی درونی دارند که انتقاد، شک و تردید و ترس را دربر دارد. دیوید و کانلتون برای ساخت یک مهارت مهم که آن را «چابکی عاطفی» مینامند با رهبران صنایع مختلفی کار کردهاند. این مهارت به افراد امکان میدهد به جای اینکه تجربه درونی خود را سرکوب کنند مراقب آن بوده و رویکردی ارزشمحور و سازنده با آن داشته باشند. آنها چهار روش برگرفته از پذیرش و تعهد درمانی) را برای کمک به خوانندگان ارائه میدهند:
الگوهایتان را تشخیص دهید. باید بفهمید قبل از اینکه تغییری را شروع کنید گرفتار شدهاید.
افکار و احساساتتان را برچسبگذاری کنید. این کار باعث میشود آنها را بهعنوان منابع موقت اطلاعات در نظر بگیرید که میتوانند کمککننده یا برعکس باشند.
آنها را بپذیرید. با دیدگاهی باز پاسخگوی ایدهها و احساساتتان باشید. به آنها توجه کنید و به خود اجازه دهید آنها را تجربه کنید. ممکن است این افکار و احساسات نشاندهنده این مطلب باشند که چیز مهمی در معرض خطر است.
بر اساس ارزشهایتان عمل کنید. آیا قرار است واکنش شما در خدمت درازمدت سازمانتان باشد و باعث شود رهبر چیزی شوید که میخواستید؟