نوآوری تا چه حد ناشی از الهام و چه مقدار پیامد سختكوشی است؟ از دید اندیشمند مدیریت، پیتر دراكر، پاسخ چیزی در میانه است. او در زمینه این موضوع پیشینهدار كه دستكم از سال 1985 در هاروارد بیزنس ریویو مطرح بوده، نوآوری را همچون دیگر فعالیتهای مدیریتی، كاری عینی میداند كه باید بدان پرداخت. پیروزی بیش از آنی كه تنها از اخگر نبوغ بهدست آید، میوه پیگیری سازمند فرصتها است.
در واقع، اندیشه نوآوری كسبوكار، بیشتر از تجزیهوتحلیل روشمند هفت گونه زمینه فرصت برمیخیزد. درون یك شركت یا یك صنعت، فرصتها را میتوان در رخدادهای نامنتظره، انواع ناسازگاریها، نیازهای فرایندی و دگرگونی در صنعت یا بازار دید. فرصتهای برونسازمانی ناشی از دگرگونیهای آماری جمعیت، تغییر ادراك یا آگاهیهای تازه مردم هستند. ممكنست در میان این منابع همپوشانیهایی پیدا شده و در یك زمان، احتمال نوآوری در چند ناحیه بهوجود آید. نوآوریهای دانشمحور اغلب تاثیری شگرف بر بازارها دارند، ولی تبدیل یك اندیشه به یك فراورده یا فرایند، دهها سال به درازا میكشد. دراكر میگوید كه بهرهگیری از دیگر منابع آسانتر و سادهتر است، ولی آن هم نیازمند توجه و دوراندیشی مدیریت است.
نویسنده تاكید دارد كه نوآوران باید در پی یافتن راهحلهای ساده و ویژه برای مسائل باشند. باید برترین تعریفی كه مردم از یك نوآوری میكنند، ابراز این عبارت باشد: «چه ساده و آشكار!» اندیشههای شكوهمندی كه برای زیرورو كردن یك صنعت طراحی میشوند، بهندرت نتیجهبخش هستند. نوآوری نیز همانند دیگر كوششهای پیروزمندانه، به هوشمندی، نبوغ و دانش نیاز دارد. دراكر یادآوری میكند كه شركتها بدون پشتكار، پیگیری5 و تعهد به برنامه، در زمینه نوآوری به جایی نخواهند رسید.